ترسناک ترین آدما
دقیقا همونایی هستن که از
همون ابتدا اصرار دارن
فرشته بودنشون رو ثابت کنن...!
مَردا سکوت میکنن . . .
نمیتونن وقتی که ناراحت هستن، گریه کنن و بهونه بگیرن!!!
نمیتونن بهت بگن، منو بغل کن تا آروم بشم!!!
نمیتونن بگن دلشون میخواد توو آغوشت گریه کنن!!!
ممکنه خیلی تو رو دوست داشته باشه
اما نمیتونن صداشون رو مثل دختر بچهها کنن و جیغ بزنن
مرد همه اینها رو قورت میده که بگه "یک مردِ" . . .
سخته از بغض " گلو درد داشتن"
کنارت نبودم حواسم بهت بود
همهی بغضهای ناگفتهم، اشک میشن تو چشمای خیسم...
سنگهايى كه به سويت پرتاب مىشود را جمع كن و ديوارى بساز تا به آن تكيه كنى! رفیق
گاهی که تیغ شان با پنبه شیک بود
پاسخ به پرسشم فحش رکیک بود
سنگر سکوت نیست در جنگ با شُغاد
تا شعر زنده هست باید ادامه داد...
تاریخ من طولانی ست
اما دستانم کوتاه بود و دهانم دور
نه آنقدر توانی که عرق از جبین پاک کنم
و نه آنچنان که خشمم دلیری کند
مرگ پول منه که تو جیبته پفیوز
از روے کینــه نیــسـت اگــر خـَنجــر بــه سـینــه ات مــے زننــد...
ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو
دِل مــــے برنـد...
وقتی حالت بده
هیچ کس نیست
اون نــگـاهـی کـه گـوشـه اش یـه قـطـره اشــک بـرق مـیـزنـه ،
بـه انـدازه تــمـومِ حــرفـایِ دنـیــا ســنــگــیــنــه . .
شـايد يه روزى فهميديش.... شايد يه روزى فهميدٓمش....
میخکﻫﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺷﮑﻔﺘﻪﺍﻧﺪ
ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ .
ﺍﺳﺎﺭﺕ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺒﯿﻦ !
ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺴﻠﯿﻢ
ﻧﺸﻮﯼ
اونقدر اصل باش که ازت فرعی بسازن
وقتی یکی دلش گرفته منطقی برخورد نکنید، بغلش کنید ...
بعد از من بشین و به حافظ گریه کن
حال و روزم مثِ سگِ هاره، که فقط پارسهاشو میشماره زخم دستاشو گاز میگیره، جیغ ترمز رو آرزو داره
از تو دلگیرم
بعضی حرفا
شوخــیشم قشنگ نیست رفیق...
میفهمی که چی میگم؟
بعدِ چهارده سال سیگارش را ترک کرده بود
بهش گفتم چه حسی داری؟
گفت حس نترسیدن
حالا دیگه هرکسی رو بخوام می تونم ترک کنم...
نیــآزی بِـــه پَــروآز نــیســـ هَـــمینــ پائینـــ بـــآلآ تَــر اَز خیـــلیـــآم
قــَــهــــرٓ ✘ کــــٓارِ ِ بــــَچــــہِ خــــوشــــٓگــــِلاسヅ مـٓـــا تخسا خـَـــطٓ مےٓ کــــِشــــیمـ
هرچیزی که جلوی سقوطم را بگیرد
امروز نه دیگه خبری از اون سیگارای پشت همه
سکوت من بخاطر شخصیتمه..
وقتی که دیگر نبود
هــرچند توبه کرده ام...
وقتی دیدی ناراحتی یا خوشحالیت
به درک که نیستی...
روزی میرسد که برگ برنده ات "دل" باشد
ﺣﻮﺻﻠﻪ ! ﺳَـــﺮ !
بیست سال گذشت
دود شد رفت
به آه وناله
به حرص و طمع
به قیمت فراموش کردن خود
بیست سال گذشت ، چقدر زندگی کردم هه ...
اینقدر خودت رو نگیر … !
مــجازی هستیم امــا دلــمان مــجازی نیـــــست
میــــــشکنــــــد
حواست به تایــــپ کردنت باشــــــد
بازهم پاسخ نَـئشه ی من به این سوال مسخره مــرگ یا زندگــی؟! قطعآ مــرگ
اگ ب ی مگس بال های ی پروانه رو بدی ن زیبا میشه ن میتونه باهاشون پرواز کنه میدونی چیه؟ دارم از اصالت حرف می زنم!!!
دچار غمگینی مزمن شده ام....